امسال دومین عیدی بود که ما سه نفری بودیم مامان و بابا و باربد عزیز. امسال عید بعد از 8 سال زندگی مشترک اولین سالی بود که ما تهران و تو خونه خودمون بودیم و بعد سال تحویل رفتیم خونه افسر جون تبریک سال نو بعد رفتیم خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ باربد عید دیدنی. روز 4 عید ما سه تایی رفتیم اصفهان تا 7 اونجا بودیم خیلی خیلی به باربد خوش گذشت من خیلی نگران بودم که نکنه تو راه باربد اذیت بشه که باید بگم واقعا باربد پسر خوب و عزیزی هست و نه خودش اذیت شد نه ما تو اصفهان شیطون مامان هر کاری دلش خواست کرد تو لابی هتل دو تا آکواریوم بزرگ بود که باربد عاشق ماهی هاش شده بود و کاملا با مفهوم ماهی آشنا شد چند تا دوست هم تو هتل پیدا کرد که چند سالی از خودش بزرگ...