باربدباربد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

وقتی باربد کوچک بود

دومین عید با باربد

1391/2/11 10:27
نویسنده :
302 بازدید
اشتراک گذاری

امسال دومین عیدی بود که ما سه نفری بودیم مامان و بابا و باربد عزیز. امسال عید بعد از 8 سال زندگی مشترک اولین سالی بود که ما تهران و تو خونه خودمون بودیم و بعد سال تحویل رفتیم خونه افسر جون تبریک سال نو بعد رفتیم خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ باربد عید دیدنی. روز 4 عید ما سه تایی رفتیم اصفهان تا 7 اونجا بودیم خیلی خیلی به باربد خوش گذشت من خیلی نگران بودم که نکنه تو راه باربد اذیت بشه که باید بگم واقعا باربد پسر خوب و عزیزی هست و نه خودش اذیت شد نه ما تو اصفهان شیطون مامان هر کاری دلش خواست کرد تو لابی هتل دو تا آکواریوم بزرگ بود که باربد عاشق ماهی هاش شده بود و کاملا با مفهوم ماهی آشنا شد چند تا دوست هم تو هتل پیدا کرد که چند سالی از خودش بزرگ تر بودن تمام مدت دست اونها رو می گرفت می برد ماهی ها رو نشونشون می داد. تو اتاق که دیگه نگو تمام مدت یا با تلویزیون کار داشت یا در یخچال رو باز می کرد یا می رفت سراغ آباژور ها خیلی شیطون بود روزها هم که می رفتیم بیرون تمام مدت دلش می خواست راه بره بدو بدو کنه مخصوصا وسط میدون امام که کلی اسب و کالسه بود و باربد پسر با اسب هم کاملا آشنا شد. چند باری هم کنار رود خانه رفتیم که باربد به پرنده ها که روی آب پرواز می کردن کیک می داد و کلی کیف کرد عزیز دلمی خوشحالم که بهت این همه خوش گذشت عزیزم امید وارم 100 تا عید رو سه تایی کنار بزرگتر ها با هم شاد شاد شاد باشیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دخترک
16 اردیبهشت 91 11:52
ایشالا همیشه به شادی و تفریح
مهسا مامان باربد
24 اردیبهشت 91 8:01
گفتم مادر! ... گفت: جانم گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم ... اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...! همیشه از درد گفتم و از رنج.....! روزت مبارک مامان مهربون باربد.