باربدباربد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

وقتی باربد کوچک بود

باربد 25 ماهه

1391/7/29 8:34
نویسنده :
514 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم توی 25 ماهگی خیلی شیرین تر شدی و البته شیطون پدر همه رو در آوردی مامان عاشقته مثل همیشه کلی هم شیرین زبون شدی به

شیرینی می گی ایشینی - پیشی می گی ایشی - می گم باربد کجاست می گی اینجا اینجا - به افسر جون مادر بزرگت می گی افجون - بهت می گم باربد کی تو رو دوست داره می گی بابا بو ( بابابزرگ) می گم دیگه کی می گی مادر ( مادربزرگت) افجو ( اون یکی مادر بزرگت) مامانی ( خودم) بابا عمه عمو - به میکی موس می گی موس موس - به اتوبوس می گی اتووو- قطار می گی گیطار - هر وقت با من کارداری بهتر بگم تا مامانی بی نوا یک لحضه استراحت می کنه سریع میایی می گی پاشووو پاشووو بیا بیا منو سریع می بری تو اتاقت کا باهات بازی کنم ای کاش خودت یکم بازی می کردی

شیطونک مامانی کلی لجباز شدی پدر مامانی رو در آوردی هر کاری که بهت می گم دقیقا برعکس انجام می دی من هم که کم میارم بهت توجه نمی کنم خودت اون کار رو نمی کنی مثلا می ری روی میز نهار خوری می دوی هرچی بهت میگم می افتی شیرینم می خندی در می ری یا هر بار که می خوایم بریم بیرون یک ساعت باید دنبالت بگردم که لباس تنت کنم شیطون بلا آخرش هم که می ریم بیرون دوست نداری برگردی خونه من از دست تو شیطونک چی کار کنم- عاشق مهد کودکتی یک هفته بردمت روی دو ساعت مهد کودک عاشق اونجا بودی کلی روحیت شاد شده بود ولی از بچه ها مریضی گرفتی یک دو هفته درگیر شدیم همه هم از تو گرفتیم من بابابزرگ بابا . عاشق ماشین کوچولوهاتی مخصوصا تاکسی جدیدی که مامانی برات گرفته و ماشین بابا بو به قول خودت همش با این ها بازی می کنی عسلم بهت می گم باربد بریم سرزمین عجایب یا خونه بابا بزرگ اول می گی عجا منظورت سرزمین عجایبه بعد می گی بابا بو هر دو تاشو دوست داری. ماهی یکی دو بار هم می برمت شهر کتاب دیونه می کنی همه رو تمام کتاب ها رو بهم می ریزی اشک اونها رو در میاری و در آخر هم می ری سراغ ماشین ها که مامان هم بهت می گه پسرم امروز اومدیم فقط کتاب بخریم و تو یکم توهم می ری قربونت بشم یک روز کاپشنت رو دوست داری فرداش نه یک روز یک کلاه رو دوست داری فرداش یک کلاه دیگه رو پدر منو سر جوراب پوشیدن در میاری از بشی آتیشی می ری می گردی جوراب های  که عکس حیون داره رو میاری دوتا لنگه مختلف رو و جز اون هیچی نمی پوشی ابروی منو بردی به خدا تازه چند وقت پیش می خواستی دو تاکفشه لنگه به لنگه بپوشی شیطونک مامانی عاشقته می بوسمت عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)